آواز
عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق
با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر
دلم هوای سرودن نمی کند
تنها
بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته
ماند بغض گره خورده در دلم
آن
گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای
داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای
وای ، های های عزا در گلو شکست
آن
روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم
پرید و خاطره ها در گلو شکست
"
بادا
" مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
"
آیا
" ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست
فرصت
گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین
و آفرین و دعا در گلو شکست
تا
آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم
امان نداد و خدا .... در گلو شکست
قیصر
امین پور
No comments:
Post a Comment